5 پیک

تو با تسلط پیدا کردن روی انگشتهات در واقع همزمان 5تا پیک داری !

تمرین

حتی اگه مجبور شدی بری سفر نگو تایم برای تمرین نداشتم. فرمونو با زانوت نگه دار و تمرینتو بکن!

معــــــجزه

تا دردی توی دلت نباشه که پنجه هات صدای قشنگی نمیدن

قلب

مهم نیست چه تعداد نُتی اجرا میکنی، مهم اینه با تمام وجودت بزنی…

سپهــــر احمـــدی

diezon

تهیه ساز

خانِ اول

اولین سختی این راه خرید یه ساز بدرد بخوره!

اون زمان که چیزی نمیدونستم ، تنها رفتم و سرم کلاه گشادی رفت، بعد به خودم عهد دادم کمک کنم کسی که تو این مرحله باشه رو بصورت رایگان

تهیه ساز

نگاه های منفی

خانِ دوم

با جدی شدن قصد توی مسیرِ هدف ، منفی ها به سمتت سرازیر میشن ، تو دختری/پسری ، تورو چه به این کارا ؟

کدوم کارا دقیقا؟ هنوزم جواب منطقی ای نشنیدم ، شما شنیدی؟

نگاه های منفی

استادِ کاربلد

خانِ سوم

مهمترین بخشِ این پروسه ! پیدا کردن یه استاده اینکاره هست

اگه شانس بیاری و تو دامِ استادای سوشیال مدیایی نیوفتی باید حتما از فروشنده های سازی که میری پیششون بترسی که پیشنهاد ویژه ی یادگیری گیتار تو 5 جلسه رو قبول نکنی

استادِ کاربلد

مسیــــــــــــــــر

خانِ چهارم

اگه شانس بیاری و استادِ کاربلدی که پیدا میکنی توی شهر خودت باشه ، تو سرما و گرما با اتوبوس و پیاده ساعتها زمان و انرژی صرف رسیدن به اون کلاس میشه ، با کلی خستگی و آشفتگی تازه باید سعی کنی موارد رو یادبگیری که تمام این موارد شامل برگشت به خونه هم میشه (و البته از دست دادن گلدن تایمِ تمرین ) که 30 دقیقه دقیقا بعد از کلاسِ …

مسیــــــــــــــــر

جلسات محدود

خانِ پنجم

جلسه برگذار میشد و میرفت تا هفته ی آینده که دوباره همون جا استاد رو ببینیم 

این واقعا چیزی بود که من رو اذیت میکرد ، میخواستم سوالامو بپرسم ، یوقتا حس میکردم شاید درست تمرین نمیکنم …

اما مجبور بودم تا یک هفته صبر کنم ….

جلسات محدود

سرنوشتِ آموزش

خانِ ششم

دیگه ارتباطی نداره که پارتی یا آشنا نداری …

ما تمام قد کنار افراد مستعد میایستیم. هنرجوهایی که در طول دوره تخصصی بتونن خودشون رو اثبات کنن و از زیر فشار تمارین شونه خالی نکنن و  استعدادشون رو نشون بدن، به کمپانی های هنری درست حسابیِ داخل و خارج برای ادامه روند هنریشون معرفی میشن ،که توی اون پروسه هم مارو در کنار خودشون بعنوان کوچ اختصاصی همراه دارند

سرنوشتِ آموزش

خودت با خودت

خانِ هفتم

خودت با خودت

بهتره براتون از اون روزا بگم که یه شرق تا غرب تهرانو پیاده میرفتم تا برسم پیش استادم ، میگی چرا حالا پیاده ؟!

اون زمان خیلی سخت تر بود حمل و نقل نسبت به الان ، اونم با ساز توی تاکسی یا اتوبوس BRT !! مترو هم که هنوز خطوط اصلی بودن فقط که اونم عملا بلااستفاده بود!

وقتاییکه کارمون بیشتر طول میکشید و شب میشد هم که همون ماشینشم پیدا نمیشد برای برگشت و چه شب ها که تاصبح همونجا سازمونو بقل کردیم از سرما و منتظر شدیم صبح بشه بتونیم برگردیم …

از سختی های مسیر و رفت و آمد گفتم ، اما هیچوقت نگفتم گه ارزشش رو نداشت!برای من اونجا دروازه ای بود به دنیایی غیرقابل توصیف. استاد همایون بنان نه فقط ساز رو ، بلکه مارو با نگرشِ هنری توی زندگی آشنا کرد.

میتونم بگم بکلی روزگار من بعد از این اتفاقات شکل دیگه ای به خودش گرفت.

(وقتی ساز روی دوشتِ باید احساس مسئولیت کنی!)

آماری از فعالیت ها

تمام این روزهای سخت رو تجربه کردم و دیدم هم مسیرهام چجوری یکی یکی بخاطر این شرایط کم میارن، سالها تلاش کردم و حدود 4 ساله که دارم برای ساخت این پلتفرم بصورت مستقل تلاش میکنم تا هیچکس بخاطر این هفت خان ، پشت درهای این دنیای بینظیر نمونه. ما تا آخرین قطره از خونمون به هنرجوهای دیزآن و این مسیر متعهد هستیم.

تمرین روزانه 100 %
تدریس به نینجاها 100 %
کار بروی دیزآن 100 %
راه رفتن و تفکر 95 %
دوش صبحگاهی 100 %